شهید علــی یــزدانـی

جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران

شهید علــی یــزدانـی

جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران

شهید علــی یــزدانـی

آنچه ملاحضه می فرمائید در مورد شهید والا مقام علی یزدانی از شهدای دانش آموز شهرستان محمودآباد می باشد که به همت اعضای جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران پژوهش و ارائه شده است . انشاءالله مورد قبول قرار گیرد.
نام پدر : نعمت
تاریخ تولد : 1348/06/15
تاریخ شهادت : 1365/01/31
محل تولد : محمودآباد
گلزار شهدای آزادمون محمودآباد
نحوه شهادت : اصابت ترکش به سر
محل شهادت : فاو - عملیات والفجر 8
منتظر نظرات و پیشنهادات و اطلاعات شما هستیم.

آخرين مطالب

زندگی نامه

چهارشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۰۴ ق.ظ

در پانزدهم شهریور ماه 1348 در روستای آزادمون در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود .
وقتی به سن 7سالگی رسید پای به مدرسه ابتدایی شهید رجایی آزادمون گذاشت ودوران ابتدائی را با موفقیت ووارد مدرسه راهنمائی شهید دکتر باهنر آزادمون شد.
شهید علی یزدانی فعالیتهای زیادی در انجمن اسلامی مدرسه دکتر با هنر آزادمون داشت و در دوران راهنمائی همواره عضو فعال شورای مرکزی مدرسه خود بود البته فعالیتش هنگامی بود که بعضی از گروههای فریب خورده نیز فعالیتهائی کم و بیش داشتند که گستردگی فعالیت شهید علی یزدانی به حدی بود که  همه آنها را تحت الشعاع خود قرار داد و همه آنها را خنثی نمود به طوری که هنوز آثار فعالیتش در مدرسه جلوه گر است.
شهید علی یزذانی در سال 1362 پای به دبیرستان شهید مظلوم بهشتی  محمودآباد گذاشت ودر آنجا هم همواره در جهت تبلیغ و اشاعه فرهنگ اسلام سعی و کوشش فراوان کرد.
او با آنکه از سن کمی برخوردار بود در سال 1363 با مراجعه به بسیج سپاه محمودآباد وبا اصرارزیاد موفق میشود که برای اعزام به جبهه ثبت نام نماید ودر شهریور ماه عازم جبهه حق علیه باطل شد ودر مدت سه ماه در جبهه جنوب مشغول خدمت به اسلام و قرآن بود شهید علی یزدانی در تیر ماه 64 ستاد تبلیغات انجمن اسلامی آزادمون را پی ریزی نمود وخود مسئولیت این ستاد را به عهده گرفت و فعالیتهای شبانه روزی خود را در این ستاد آغاز نمود.
فعالیتهای این شهید درمدت (7) ماهی که این مسئولیت را به عهده داشت آنقدر چشمگیر بود که قلم به راستی از بیان آن عاجز است .
وی در مدت فعالیتش شب و روز برایش مطرح نبود و هدفش از فعالیت فقط خشنودی خدا بود. 
گاهی اتفاق می افتاد که تا ساعت12 شب در کتابخانه مشغول فعالیت بود و حتی در ماه مبارک رمضان گذشته اغلب با تن خسته و کوفته تا سحر به خدمت اسلام وپاسداری دستاوردها ی انقلاب مشغول بود وگاهی کثرت کار آنقدر بود که ایشان مجبور می شدند نماز را در کتابخانه بخوانندو بعضی از اوقات به علت زیادی کار در داخل کتابخانه بدون هیچگونه پتو و وسیله ای می خوابید.
ایشان در فعالیتهایشان فقط به روستای خود اکتفا نمی کردند بلکه بعضی از مدارس محمودآباد و حومه تحت پوشش فعالیت ایشان بود.
شهید علی یزدانی در فعالیتهایش فقط و فقط رضا و خشنودی خداوند و ارواح طیبه شهیدان را در نظر می گرفت و از هرگونه ریا و خودنمائی دوری می جست وبعضی از مواقع اتفاق می افتاد که مسبب و تکمیل کننده کاری خود ایشان بودند ولی دست به کاری میزدند که این فعالیت به نام دیگران تمام شود تا خود در جامعه مطرح نشود آنچه که در این مدت فعالیتش درستاد تبلیغات اسلامی آزادمون حائزاهمیت بود این بود که ایشان با حداقل امکان حداکثر بهره را می برد واین تنها از خصوصیات ایشان بود.در اواخر سال 64 با پیام تاریخی امام خمینی براینکه حضور در جبهه ازاهم واجبات الهی است بنای امام لبیک گفته وبه جبهه نور علیه ظلمت اعزام میشود .
اودرجبهه درکنار رزم بی امانش مسئولیت تبلیغات گروهان خود رانیز بر عهده داشت شهید عزیز علی یزدانی پس از 2ماه رزم بی امان علیه بعثیون کافر در صبح روز 31/1/1365 در منطقه عملیاتی والفجر(8)فاو به دیدار حق شتافت وبه درجه رفیع شهادت نائل آمد وهمچون شقایقی سرخ فام اما نشکفته ازبوستان پیروان امام پرپر ویاران همرزمان خود را در غم و اندوه فرو برد .
شهید درمیان دوستانش دارای یک معنویت خاصی بود به آداب واحکام اسلام متعهد بود وبه واجبات دینی اهمیت فراوان می داد.
وی در سالهای قبل با آنکه به سن تکلیف نرسیده بود اما در ماه مبارک رمضان روزه دار بود. 
نمازهای طولانی اش  دعا و مناجات پرشور واحساسش هیچگاه از خاطره ها محو نمی شود .
از جمله خصوصیات واخلاق ویژه اش اینکه او دارای روح پراحساس و مسئولیت وپر تعهد بود ودر عین حال بی  توقع و هیچگاه در انتظار تشویق وتقدیر دیگران نبود، بی ریا وبی هیچ توقعی و همانند یک گمنام در کتابخانه و انجمن اسلامی و پایگاه بسیج فعالیت می کرد .
مسائل سیاسی روز را با یک دید ظریف و دقیقی دنبال می کرد معنویت و ابهت شخیصش همسنگرانش را مجذوب وشیفته خود کرد. 
او بارها وبارها میگفت که من به (شهادت) خواهم رسید و چند خاطره ای که شهید به یادگار داشته  مبین همین مسئله هست و با علم به شهادت خود در جبهه ها می جنگد .
برای نمونه چند مورد از خوابهائی که شهید دیده است از آن پس دریافتم که باید در پیروزی از اباعبدالله (ع) به جبهه ها رفته وجهاد راتا (شهادت) ویا پیروزی ادامه بدهم.
یک شب شهید هادی محمدزاده را در خواب دیدم که به من گفت چرا نمی آئی؟.... 
خدایا توفیقمان عطا کن تا راهی را که شهدای پاکباخته اسلام گشودند تداوم واستمرار بخشم .
من نمی خواهم صورت شهیدم را ببوسم بلکه میخواهم کف پای شهیدم را ببوسم که با آن پاها  کوهها ودشتهای کربلای ایران وجبهه های اسلام را پیمود وآن همه مشقات رادر جبهه متحمل شد.

۹۵/۰۶/۰۳ موافقين ۰ مخالفين ۰
میثم میثم

نظرات  (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی